رمان عشق میراکلس P4
از زبان تیکی:مرینت سه تا ماکارون بهم داد منم رفتم بالای برج ایفل پلگم اومده بود...پلگ:سلام عشقم...تیکی:سلام عجیجم...پلگ:خب میخواستی چیزی بگی حپه قند؟؟؟...تیکی:اره میخاستم بگم که...که من دوستت دارم..پلگ:خب منم دوست دارم و رفتم تو بغل تیکی...تیکی:پلگ فکر کنم وقتشه که لیدی باگ هویت کت نوار رو بدونه..پلگ:نه صبر کن تیکی باید اول از ملکه بپرسیم..تیکی:ملکه؟؟؟...پلگ:اره ملکه..تیکی:اما برای حرف زدن با ملکه باید نورو و دوسو هم باشن...پلگ:تو میتونی با نورو و دوسو ارتباط برقرار کنی خب برقرار کن...تیکی:اما پلگ اونطوری ممکنه که هاک ماث محل جعبه معجزه گرارو بفهمه...همینطور داشتن حرف میزدن که یهو...که یهو تیکی گفت:فهمیدم چیکار کنیم...پلگ:چیکار کنیم؟؟...تیکی:من به مر یهو حباب از دهنش اومد بیرون...پلگ:از صاحبت؟؟...تیکی:اره من از صاحبم میخام که جعبه معجزه گرارو ببره یه جایی دور از پاریس و تو هم باید بیایی البته با کت نوار...پلگ:خب چجوری من بیام تو جعبه معجزه گرا؟؟...تیکی:خب صاحبت میره و یه جایی پنهان میشه بعدشم تو میایی و با نورو و دوسو ارتباط برقرار میکنیم...پلگ:باشه عشقم هرچی تو بگی...تیکی:ممنونم عجقم...بعد هم از هم خداحافظی کردن و رفتن پیش صاحباشون...تیکی:تیکی:چی؟...مرینت:من میخوام به کت بگم که دوسش دارم تیکی.. تیکی:مگه تو ادرینو دوست نداری؟...مرینت:نه چه معنی ای میده که اون وقتی منو دوست نداره و با کاگامیه و عاشق اونه من اونو دوست داشته باشمش و یک عشق یک طرفه باشه...تیکی:من نمیدونم مرینت میخایی هر کاری بکنی بکن راستش منم عا*شق کوامی کت نوارم...مرینت:واقعااااا؟؟ پس خوش به حالت حداقل تو یک کسیو داری اما من هیچ هیچ کسیو ندارم هیچ کسی منو دوست نداره و دوباره زد زیر گریه
لایک خیییییلی کمه حداقل من برای پارت بعد دو لایک و دو کامنت میخوام