عشق مخفی پارت7

ASAL · 13:46 1400/10/05
عشق مخفی پارت7

 سلام سلام چطورین دخترا ببخشید دیر پارت گذاشتم 😑

چون شنبه امتحان ریاضی داشتم 😂

امروز هم که باید تکالیف های زبانمو انجام بدم 😎😂

خب بفرما ادامه مثل جت برو فقط 😂😂😂

فکر کردم یه راهی پیدا کردم

 

فکر کردم یه راه فرار پیدا کردم

 

اما تو هرگز فرار نمی کنی

 

پس فکر کنم حالا باید بمونم

 

آه امیدوارم بتونم یه روزی از اینجا بزنم بیرون

 

حتی اگه تمام شب یا صدها سال طول بکشه

 

یه مخفیگاه لازم دارم ولی این نزدیکیا نمیتونم پیداش کنم

 

میخوام احساس زنده بودن کنم ، بیرون نمیتونم با ترسام مبارزه کنم

 

دوستداشتنی نیست؟

 

همیشه تنهایی

 

قلبم از شیشه ساخته شده ، فکرم از سنگ

 

منو تکه تکه کن ، از پوستم تا استخوان

 

سلام ، به خونه خوش اومدی

 

دیر شده

 

دنبال جای بهتری می گردم

 

یه چیزی تو ذهنمه

 

همش تو سَرمه

 

اما میدونم یه روزی از اینجا میزنم بیرون

 

حتی اگه تمام شب یا صدها سال طول بکشه

 

یه مخفیگاه لازم دارم ولی این نزدیکیا نمیتونم پیداش کنم

 

میخوام زنده بودنمو حس کنم ، خرج از اینجا نمیتونم با ترسام مبارزه کنم

 

دوستداشتنی نیست؟

 

همیشه تنهایی

 

قلبم از شیشه ساخته شده ، فکرم از سنگ

 

منو تکه تکه کن ، از پوستم تا استخوان

 

سلام ، به خونه خوش اومدی

بعد از خوندن هرگز نظر فراموش نشه😂😂

 

از زبون مرینت❤️

 

 

 

 

 

رفتیم به سمت ماشین کت ازش پرسیدم

 

 

 

*مگه تو ماشین داری 😐

 

+بعله دیه تازه این یکیشه 

 

*خیلی خوشگله

 

+واست میخرم 😂

 

&برای من چی ؟

 

+بوگو نینو واست بگیره😂😂

 

&بیشعور 

 

ماشین کت پورشه بود مشکی براق بود 

 

رفتم بشینم عقب که کت گفت 

 

+کجا شوما جلو میشینی 

 

*من نمیتونم جلو بشینم 

 

&کت گیر نده بهت موگه دیه 😑

 

+خانوما کجا میرید 

 

&مرینت تو پاساژ لونا مزون و لباس مجلسی وا شده هااا بریم اونجا 

 

*اوکی بریم اونجا 

 

+اخه واسه چی میخوایند برین اونجا

 

&اون روی منو بالا نیار تولددددد منهههههههههه بیشعور میخوایم لباس بگیریم 

 

+اوه اوه گوشم کر شد ببخشید 😑🔪

 

رفتیم تو پاساژ لونا اونجا خیلی جای قشنگی بید 

 

(وجی:مری توهم مثل من بلدی اینطوری بحرفی) (مری:اره دیه مگه نمیبینی😑)(لیدی باگ ؛مثلا خودم بهت یاد دادم وجی جان😑😐)( مری:راست میگه لیدی خودش به من یاد داد و به تو هم همینطور لیدی معلم ما بیداا )  

 

(لیدی باگ :تچکر💋 )

 

 

 

رفتیم تا رسیدیم به مزون پر از لباس مجلسی بود 

 

الی یکی رو انتخاب کرد منو انداخت اتاق پرو لباس پوشیدم اومدم بیرون 

 

کت گفت 

 

+بدو در بیار بدو در بیار چه خبره انقدر یقش بازه 

 

&حرف مفت نزن خوبه دیه 

 

+نههههه یقش بازع حسابی (وجی:کت غیرتی میشود ددد دااان😁 )

 

من یه هوفیی کشیدم رفتم تو عوض کردم اومدم بیرون ببینم میپسندن 😐

 

+اینکه یقش از اونم بدتره بدو در بیار 

 

&🗡🗡🗡🗡😐😑میخوام بزنم تو سرتاا 

 

رفتم دوباره عوض کردم اومدم بیرون

 

+نه نه اینم که یقه هفتی کلا یه جوریه 

 

رفتم یه دونه دیگه پوشیدم اومدم 

 

+این عالی بید 

 

&اوهوم عالیه 

 

من یه لباس چینی پوشیده بودم خیلی قشنگ بود روش گلای صورتی کار شده دامن بلند داشت یه اشک از گوشه چشام سر خورد 💧

 

+مری چرا گریه میکنی اگه میخوای اون لباسارو ور دار 

 

*نه این خیلی خوبه منو یاد مامانم میندازه😢

 

رفتیم الی داشت حساب میکرد و لباس میخرید به الی گفتم میخوام برم سرویس بهداشتی دستامو بشورم به کتم گفتم باهام بیاد 

 

+پرنسس سرویس بهداشتی اون وره هاا 😐

 

*خنگه من نمیخوام اونجا برم که میخوام بریم یه کادو خوجل واسه الی بگیرم 

 

+اها چطوره واسش یه ساعت خوجل بگیری 

 

*اره فکر خوبیه بدو بریم 

 

از زبون کت 🐈

 

 

 

 

 

رفتیم واسه الی ساعت گرفتیم اومدیم اون ور 

 

به مری گفتم بره الی شک نکنه منم قایمکی واسه الی 

 

یه گردنبند و گوشواره خوجل گرفتم 

 

 دیدم الی مری دارن میرن به سمت ماشین منم مثل جت دوییدم 

 

 

 

&شما کجا بیدی؟

 

+امم گم شده بیدم پیداتون نکرده بیدم 

 

&اها 😪

 

بعدش رفتیم خونه دیه 

 

 

 

ایزی تمام تمام خب برا پارت بعد چهار نظر 😌

و دو لایک 😘