تیکی:مرینت این حرفو نزن ادرین عاشق کاگامی نیست...مرینت:تو از کجا میدونی؟؟...تیکی:مرینت قدرت کوامی هارو دست کم نگیر...مرینت:نه تیکی مگه خودت ندیدی که ادرین و کاگامی چیکار کردن(منظور از قسمت آخر فصل3)تیکی:مرینت ادرین گیج شده اون گفتم که عاشق کاگامی نیست..مرینت:تیکی خوشحالم که تو پیشمی اگه تو نبودی چیکار میکردم؟؟؟...تیکی:مرینت میشه یه ماکارون بدی؟؟؟مرینت:حتما بیا بگیرشتیکی:مرینت این حرفو نزن ادرین عاشق کاگامی نیست...مرینت:تو از کجا میدونی؟؟...تیکی:مرینت قدرت کوامی هارو دست کم نگیر...مرینت:نه تیکی مگه خودت ندیدی که ادرین و کاگامی چیکار کردن(منظور از قسمت آخر فصل3)تیکی:مرینت ادرین گیج شده اون گفتم که عاشق کاگامی نیست..مرینت:تیکی خوشحالم که تو پیشمی اگه تو نبودی چیکار میکردم؟؟؟...تیکی:مرینت میشه یه ماکارون بدی؟؟؟مرینت:حتما بیا بگیرش
سلام
نویسنده رمان :رویا
موضوع :بخونید میفهمید
درسته پارت های رمانم کوتاهی ولی جالبه و در هر روز ۲ تا پارت میزارم
و اگه دیدم لایک و کامنت کم شد دیگه نمیزارم برای اول کار بگین خوب بود یا نه
زبان مرینت:داشتم به اون روزی فکر میکردم که نگهبان شدم همون روزی که سالگرد ازدواج شهردارو همسرش بود و شرورشدن کلویی ازدست دادن حافظه استاد فو بودن ادرین کنار کاگامی و... تیکی:مرینت... مرینت...مررررینت...مرینت:اااا...هاااا ترسیدم تیکی...تیکی:مرینت هواست کجاست؟؟..مرینت:یاد اونروز افتادم...تیکی:کدوم روز؟؟...مرینت:همون روزی که نگهبان شدم و ادرین کنارکاگامی بود...تیکی:اهاااا پس که اینطور داشتی به ادرین فکر میکردی...مرینت:تیکی من اگه به ادرین میگفتم که عاشقشم اینطوری نمیشد...تیکی:چه طوری؟؟؟....مرینت:همون که خودت دیدی...تیکی من بدبخت ترین ادم روی زمینم
سلام من رویا هستم نویسنده جدید 💗💗💗💗
امیدوارم حمایتم کنید 💗💗💗
ودر ضمن مدیر وب که آیلین میشه بنده دختر عموش هستم